این بیانیه مشترک درباره «فرصت سیاستی» نشان میدهد که پس از مخالفت با SB 1047، آنها میتوانند ادعا کنند که تنها به دنبال حمایت از سیاستهای فدرال هستند. در حالی که ما هنوز منتظر قانون فدرال حفظ حریم خصوصی هستیم و شرکتهای فناوری از لوایح ایالتی فرار میکنند.
آنها از چه سیاستهایی حمایت میکنند؟ «رویکردهای مبتنی بر بازار مسئول». به عبارت دیگر: از پول ما دست بردارید، دولت!
مدیران بزرگ VC و مایکروسافت معتقدند که مقررات باید بر اساس علم و استانداردها باشد و تمرکز آن بر شناسایی استفاده نادرست از فناوری باشد. آنها میگویند که باید بیشتر بر خطر سوءاستفاده از هوش مصنوعی توسط افراد بد تمرکز کنیم. به این معنا که وقتی محصولات غیرقانونی به دست مجرمان میافتد، نباید پیشگیری کنیم، بلکه باید مجازاتهایی برای برخورد با این افراد در نظر بگیریم.
این رویکرد در مورد وضعیت FTX به خوبی عمل کرد، بنابراین میتوانم بفهمم چرا آنها از آن حمایت میکنند.
آنها همچنین میگویند که “قانون فقط باید اجرا شود اگر منافع آن بیشتر از هزینههایش باشد.” این ایده خندهدار است، زیرا به نوعی به این معناست که باید روباه را مسئول نگهداری از مرغها کنیم.
آنها همچنین میافزایند که تنظیمکنندهها باید به توسعهدهندگان و استارتاپها اجازه دهند از هر مدل هوش مصنوعی که میخواهند استفاده کنند و زمین بازی را به نفع هیچ پلتفرمی تغییر ندهند. به عبارت دیگر، آنها خواستار حذف نیاز به مجوز برای استفاده از مدلهای مختلف هستند. در حال حاضر چنین چیزی وجود ندارد و این فقط یک ادعای بیپایه است.
در این متن گفته شده که شرکتهای بزرگ ادعا میکنند که حق دسترسی به هر دادهای را دارند چون میخواهند از آنها یاد بگیرند. اما این درست نیست. این سیستمها مانند انسانها عمل نمیکنند و فقط دادههایی را تولید میکنند که بر اساس اطلاعات موجود آموزش دیدهاند. آنها نرمافزارهای پیچیدهای هستند و هیچ “حق” ویژهای برای استفاده از دادهها ندارند.
این فکر که “حقایق” تنها چیزی هستند که این سیستمها به آنها علاقهمندند، اشتباه است. به عنوان مثال، شرکت Perplexity در پاسخ به شکایتی درباره سرقت محتوا، ادعا کرده است که “حقایق متعلق به همه است.” اما باید بدانیم که ایجاد این حقایق، مثلاً از طریق تحقیقات علمی، هزینهبر است و به همین دلیل قوانین کپیرایت وجود دارد. این قوانین نه تنها برای جلوگیری از اشتراکگذاری، بلکه برای تشویق به تولید محتوا و حفاظت از آنها طراحی شدهاند.
قوانین کپیرایت ممکن است کامل نباشند، اما هدفشان جلوگیری از سوءاستفاده از اطلاعات و ارزشهایی است که بر اساس مالکیت معنوی شکل گرفتهاند. این سؤال وجود دارد که آیا سیستمهایی که ما طراحی کردهایم، حق دارند بدون جبران از دادههای دیگران استفاده کنند. انسانها این سیستمها را ایجاد کردهاند و نمیخواهند هزینهای بپردازند.
در این متن همچنین اشاره شده که برخی از پیشنهادات برای بهبود وضعیت خوب هستند، مانند تأمین مالی برنامههای سواد دیجیتال. اما به نظر میرسد که این پیشنهادات در اصل برای حمایت از منافع خود صنعت ارائه شدهاند. نویسندگانی چون بن هوروویتز و مارک آندریسن از دولت میخواهند که از تنظیم مقررات عقبنشینی کند و اجازه دهد صنعت خود تصمیم بگیرد که کدام قوانین لازم است. این سیاستها بیشتر به نفع خودشان است تا به نفع عمومی.